شمال نيوز: در جريان درج تصويري در روزنامه ايران كه هم وطنان عزيز آذري را به خشم و اعتراض واداشت، يكي از جدي ترين و پا به كار ترين حاميان اين اعتراض، صدا و سيماي مركز آذربايجان به مديريت بهرام حميدي بود. حميدي كه آذري و مفتخر به پيشينه خود بود تمام توان صدا و سيما را بسيج كرد تا جريان اعتراض به روزنامه ايران به قوت و قدرت تداوم داشته باشد.

او همراه و همدل مردم شد و لحظه اي از اعتراض و فرياد و انعكاس خشم مردم كوتاه نيامد. حميدي سالها بعد و اين بار به عنوان مسوول صدا و سيماي مازندران با اعتراض رساي ائمه جمعه، نمايندگان و مديران و رسانه ها و هنرمندان و اساتيد و نخبگان مازندران در برابر سريال پايتخت مواجه شد. اعتراض ها روز به روز بيشتر ميشد و طيف وسيع و متنوعي از مردم نسبت به تحقير و توهين فرهنگ و هويت و ارزش هاي مازندران موضعي محكم گرفتند.

آن ها از اين كه زبان و فولكلورشان دستمايه طنز و تمسخر شده معترض بودند. صداي اعتراض ها به پايتخت رسيد اما سازندگان پايتخت را خيالي نبود چون صدا و سيما و به ويژه مركز تبرستان با همان تواني كه روزي در آذربايجان كنار مردم ايستاد اين بار در برابر مردم مازندران ايستاد.

حميدي مثل آذربايجان نيروها و توانش را بسيج كرد، اما اين بار نه براي دفاع از فرهنگ مازندران كه براي دفاع جانانه از تحقير كنندگان اين فرهنگ. سوال اساسي در آن روزها اين بود: آيا حميدي در آذربايجان جرات و اراده و توان اين را داشت كه از تحقير كنندگان فرهنگ غني و با ارزش آذري دفاع كند؟ آن چنان كه از پايتخت كرد؟ نه به هيچ وجه. چون او ارادت و علاقه وافري به فرهنگ و زبان خود دارد. او هم چنان كه هر مازندراني به فرهنگ خود عشق مي ورزد به پيشينه آذري خود ميل زايد الوصفي دارد. اما تعصب و ارادت او تنها و تنها معطوف به ريشه هاي خودش هست و نه فرهنگ مازندران.

هم چنان كه مهندس طاهايي به غرب استان و زبان و فرهنگ آن ديار ارادت دارد و تحقير فرهنگ اين سوي مازندران او را نمي آزارد. تصور كنيد پايتخت درباره خانواده اي از چالوس، رامسر يا تنكابن بود، ترديد نكنيد هم استاني هاي عزيز ما در غرب استان چنان فضايي بر عليه سريال مي ساختند كه احتمالاسيروس مقدم براي هميشه با سريال سازي خداحافظي ميكرد و در چنان حالتي شك نكنيد طاهايي هم محكم و با قدرت به ميدان ميامد و در وصف فرهنگ غرب استان چكامه ها مي سرود. نشانه هاي اين ارادت روشن است: بشماريد او طي اين سالها چند بار به غرب استان سفر كرد و چند بار به شرق استان؟ چند بار به دور افتاده ترين روستاهاي تنكابن و چالوس و نوشهر رفت و چند بار به ارتفاعات نكا و بهشهر و گلوگاه و ساري و بابل؟ نه واقعا بشماريد و مقايسه كنيد( استاندار هم فبل از تكذيب حقيقتا بشمارند و مقايسه كنند) مقايسه كنيد و حيرت كنيد از اين تفاوت فاحش.

اين بار با پي گيري عجيب و باورنكردني حميدي، استاندار خود شخصا به سراغ پايتختي ها ميرود و چنان خدا قوتي به ايشان ميگويد كه حيرت همگان را بر مي انگيزد. عكس هاي يادگاري گرفته ميشود و شبكه يك هم همه لحظه ها را با ثبت ميكند تا ديگر كسي جرات اعتراض نداشته باشد. استاندار مصاحبه ميكند و ميگويد اين بار قرار است از ارزشهاي مازندران گفته شود، از كجا ميدانيد آقاي استاندار؟ از كجا ميدانيد وقتي خود نويسنده، خود كارگردان هم هنوز نمي دانند در جزييات قرار است چه اتفاقي بيفتد؟ از كجا ميدانيد و قتي طنابنده(نويسنده فيلمنمامه) خود اذعان كرد كه بسياري از ايده ها و سوژه ها و تكه كلام ها در حين فيلم برداري به سريال اضافه ميشوند؟ از كجا ميدانيد وقتي اساس اين سريال طنز است و اساس طنز اين سريال لهجه و لحن مازندراني ها و ساده دلي و ساده لوحي قهرمانان سريال است؟ پاسخ اينكه چرا حميدي و طاهايي از اين همه تمسخر و تحقير فرهنگ مازني آزرده نمي شوند و به خدا قوت گويي پايتخت نشينان ميروند شفاف تر از اين حرف هاست.